تنها امید زندگیم لیلیاتنها امید زندگیم لیلیا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

lilia my little angel

به اندازه تمام دنیا.....

به اندازه تمام دنیا ، به اندازه تمام قلبها، به اندازه تمام عاشقا، به اندازه تمام خوبیها ،به اندازه تمام هست ونیستم دوست دارم. نمیدونم چی بگم ..... گاهی وقتا وقتی می بینم یه مادری گلی زحمت بچشو می کشه و بعد بچه بزرگ میشه و میزارتش میره می گم خدایا نکنه لیلیای منم منو تنها بزاره.. وقتی می بینم بچه ای سر مادرش داد میزنه می گم نکنه لیلیای منم................. کاش همیشه ادم ها مثل روزای کودکیشون پاک و معصوم وبی ریا می موندن کاش. کاشکی میشد همیشه بچسبی بهم و ازم جدا نشی کاش کاش همیشه همین عروسک کوچولوی دوست داشتنی و مظلوم باقی می موندی کاش ولی خوب نمیشه فقط از خدا می خوام همیشه سالم وسلامت باشی و به من ق...
31 ارديبهشت 1391

از طرف خاله سما مامان شایانا کوچولو

این متن زیبا رو سما دوست عزیزم نوشته که بعد از خوندن خاطره زایمانم بهم گفت بزارمش توی وبلاگ لیلیا مرسی سمای عزیزم تقدیم به همه مادران دنیا كلمه كمه جونم،همه ى عشق دنيا داره قطره قطره از قلبم ميريزه بيرونو كلمه كمه برا زبونم..... هزار بار داد ميزنم من مادرم ،تا همين پارسال كه هنوز تو دلم بودى بازم قدرت درك كلمه مادرو نداشتم ولى حالا....تا پارسال فقط به مامانم ميگفتم روزت مبارك ولى الان يادم باشه بهش بگم خاك كف پات سرمه ى چشام،چقدر قدر نشناس بودم از مادرم، توى كوچولو حالا ديگه به من بزرگ درس مادر بودنو ياد ميدى؟چقدرم تكليف شب زياد ميدى!!!! بعضى روزام بهم أملا ميگى تو كلاس درس مادريو منم چندتا كلمه غلط غلوط مينويسمو تو هم بهم جاش ...
29 ارديبهشت 1391

خاطره زایمان من

  دوشنبه سیزدهم تیر ماه بود هفته 39 بودم که دردم زیاد شد البته از یک هفته قبلش دردام شروع شده بود قرار بود شنبه سزارین بشم به خاطر کوچیکی لگن و دهانه رحمم نمی تونستم طبیعی زایمان کنم توئی این یکی دو هفته اخر از هفته 37 به بعد دردام و انقباضام شروع شده بود چند    بارم نصفه شب رفته بودیم صارم ولی خبری نبود فقط ازم(نواری که نشون دهنده شدت انقباضات رحمی و ضربان قلب جنین)می گرفتن بعدشم می گفتن برو دردا که شدید شد بیا خلاصه سیزدهم تیر شب ساعت 11 بود دیدم دردم زیاده مامان و بابام بردنم بیمارستان زنگ زدن به دکتر نادری دکتر نادری گفت بستریش کنید تا صبح بیام واسه سزارین تا صبحم ضربان نی نی رو چک کنید منم که داشتم از ترس ...
29 ارديبهشت 1391

دختر شیطون مامان

سلام لیلیای نازم عروسک کوچولو تو خیلی شیطون شدی خیلی چند روزه میتونی دکمه های تلفن و دکمه پخش موزیک کتاب سفید برفی رو فشار بدی کلیم ذوق می کنی دندون دومت خیلی داره اذیتت می کنه خیلی عصبیت کرده خدا رو شکر شکمت خوب شد چون خیلی سخت شکمت کار می کرد ولی الان 2 روزه خوب شده البته با نسخه دکتر نریمان خیلی عاشقه ددر شدی مامان فدات بشم باید هر روز ببرمت ددر مرسی که توی غذا خوردن و دارو خوردن مامان و اذیت نمی کنی. لیلیا خوش به حالت چقدر مامان بزرگ بابابزرگای خوبی داری دیروز بابا متین اومد با یه بسته توش لباس و کلی شیشه شیر و دندونیای خوشکل بود که مامان عصی و باباجون و عمه مریم واست فرستاده بودن دستشون درد نکنه. خی...
27 ارديبهشت 1391

جشن دندونی لیلیای من

عزیز دل مادر فدات بشم من 14 اردیبهشت برات جشن دندونی گرفتم مامانی با کلی از دوستای نینی سایتیمون قربون اون دندون کوچولوت بشم من ایشالله که دندونات بدون اینکه اذیت بشی در بیاد مامانی اینم عکسای جشن دندونی پرنسس لیلیا     ...
27 ارديبهشت 1391

towinkle towinkle little stara

لیلیای مامان عزیزم من عاشقه این شعرم تو که توی دلم بودی اینو گوش میکردیم 2تایی چندتا دیگم هست بعدا واست میزارم. عاشقتم ستاره کوچولوی من How I wonder what you are. Up above the world so high, Like a diamond in the sky. Twinkle, twinkle, little star, How I wonder what you are.   When the blazing sun is gone, When he nothing shines upon, Then you show your little light, Twinkle, twinkle, all the night. Twinkle, twinkle, little star, How I wonder what you are! Then the traveler in the dark Thanks you for your tiny spark; He could not see which way to go, ...
23 ارديبهشت 1391

Happy mothers day

امروز روز فرشته هاست. فرشته هایی که خداوند روی زمین قرار داد تا از فرزندانش نگهداری کنند لیلیای من امروز روز مادر . من امسال فهمیدم که مامان میتا چقدر برای من زحمت کشیده ای خدا همه مادرارو واسه نینی هاشون نگه دار. A baby asked God, "They tell me you are sending me to earth tomorrow, but how am I going to live there being so small and helpless?"   "Your angel will be waiting for you and will take care of you." The child further inquired, "But tell me, here in heaven I don't have to do anything but sing and smile to be happy." God said, "Your angel will sing for you and will also smile for you...
22 ارديبهشت 1391

بابا جون مهربون

دخترم سلام دیروز بابا جون و مامان میتا بردنمون تیراژه بابا جون کلی واست خرید کرد دستش درد نکنه بزرگ که شدی مامانی باید جبران کنی بابا جون بد جوری عاشقته خوش به حالت دیروز واست یه کالاسکه گرفت اخه میگفت اون کالاسکه خودش مطمین نیست 2تا النگو طلاهات کوچولو شده بودن 3 تا دیگهواست خرید با 3 دست لباس خوشگل بابا جون دستت درد نکنه.اینم عکساش النگوهای جدید کالاسکه جدید ...
22 ارديبهشت 1391

کارمند کوچولو

چند روز پیش رفتم داروخانه تمام پرسنل داروخانه چون منو از خیلی وقت پیش می شناسن الان دیگه همه تورم میشناسن و عاشقتن حتی بد اخلاق ترینشون وقتی تورو میبینه با اون همه مشتری میان بغلت می کنن منم خریدمو می کنم صندوق دار داروخانه یه خانوم با اسم پوران چند روز پیش که رفتم تورو بغلت کرد و رفت نشست پشت صندوق من رفتم خریدام و کردم اومدم حساب کنم دیدیم ای وای لیلیا خانوم لم داده توی بغل پوران جون بعد پوران جون فیش مشتریارو پرینت می گره لیلیا از تو دستگاه می کشه بیرون و میده به پوران جون و دوباره لیلیا چشم به دستگاه منتظر فیش بعدی ضعف کردم برات کارمن کوچولو همه قش کرده بودن از خنده خیلی ماهی گل من خیلی دوست دارم. فدات بشم من معلومهههههههه...
20 ارديبهشت 1391

اولین آتلیه با مامان و بابا

عزیز مامان امروز رفتیم عکساتو از اتلیه سها گرفتیم خیلی خوشگل شدن اونجا کلی تعریف کردن مامانی من و بابایی که ضعف کردیم باباجونم البومتو گرفته فردا ببره به همه نشون بده دوست دارم الان چند تا از عکساتو میزارم که مامان عصی و بابا جونو وعمه ها ببینن کیف کنن.راستی اصلا اونجا اذیت نکردی مامانی همه گفتن چه دخمل خوبی.............. دوست دارم مهربون مامان ...
19 ارديبهشت 1391